ღ♥ღ*:•.حـــــرفـــ دل ¨*:•.ღ♥ღ

ღ♥ღ*:•.حـــــرفـــ دل ¨*:•.ღ♥ღ

ای کاش قانون همه ی دوستی ها این بود : یا رفاقت تعطیل یا جدایی هرگز !

کاش برگردی...

باهرکس میشه خندید

 ولی

فقط در آغوش یک نفر میشود گریه کرد

......

 

دلم لک زده…

 

برای یک عاشقانه ی آرام

 

که سرم را بگذاری روی سینه ات

 

و بگذاری گله کنم

 

از تمام کابوسهایی

 

شب های نبودنت

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 3 آبان 1396برچسب:سخته ,عاشقانه, غرور ,,,,,, ساعت 16:4 توسط ☆شیما☆ |

ای کاش

گالری عکس های جدید مجاز عاشقی دو نفره 2015
-خانومی؟؟؟؟
 
-هوم؟؟؟
 
-منو نگا کن تا بگم!!!!
 
-نمیخوام....
 
-آخه چرا؟؟؟!!!
 
-خجالت میکشم خو.....
 
-از چی؟؟؟؟؟
 
-از اینکه عروسی کردیم...شدم خانومت...
 
 
-ای جوووونم تو نباید خجالت بکشی!!!!خانومم!!!
 
 
-ولی الان دارم آب میشم از خجالت.....!!!
 
-ا  بیا بغلم ببینم.....
 
-باشه آقام...
 
-عشقم خیلی سختی کشیدم تا به دستت اوردم میدونی که...
 
-اوهوم آقایه من....
 
-پس قول بده همیشه کنار آقات بمونی.....
 
-قول آقایه من....
 
 
قول میدم.....
 
کاش برمیگشت به این روزاااااااااااااااااا.............
 

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 3 آبان 1396برچسب:رابطه اشتباه, خیانت, گریه, ساعت 15:59 توسط ☆شیما☆ |

عشقم

عکس‌های عاشقانه زیبا و دلنوشته های عاشقانه جدید

عـشقم
قــــــســـــــــم به نامت…
آنقدر عاشقانه هایم را روی این دیوار مجازی جار میزنم که خودت مجبور شوی بیای و بگویی…. آهای ادد لیستاش:
مخاطبش منم….فقط من….
من عشقشم…..
“هــــــــــی تو دلیل متن هایم……..
*زیبایی ات دیکتاتوریست که کـــلــمــات را در من
به گلوله می بندد..!
هر لحظه شعری در من شهید می شود…
اصلا می خواهم….
آنقدر خودخواهانه در آغوش بگیرمت که جای ضربان قلبم بر روی تنت بماند…
به اندازه زیبایی درختان پر شکوفه
دوستت_دارم


+ نوشته شده در چهار شنبه 3 آبان 1396برچسب:, ساعت 15:46 توسط ☆شیما☆ |

گاهیی

گـــاهـــی بـــایـــد دوســـتـــت دارمـــاتـــو نـــگـــه داری تـــو خـــودت…
جـــمـــع کـــنـــی تـــو لـــبـــات…
طـــاقـــتـــت کـــه تـــمـــوم شـــد…
هـــمـــشـــو بـــا یـــه بـــوس آبـــدار خـــالـــی کـــنـــی…
آخ کـــه چـــه مـــیـــچـــســـبـــه…
لـــایـــکـــشـــم یـــه دنـــیـــا حـــســـرت..

عکس‌های عاشقانه زیبا و دلنوشته های عاشقانه جدید


+ نوشته شده در چهار شنبه 3 آبان 1396برچسب:عکس نوشته های عاشقانه, عکس عاشقانه, عکس نوشته, ساعت 15:43 توسط ☆شیما☆ |

علی و مریم

شب عروسیه،آخرشبه،خیلی سر و صدا هست.

میگن
عروس رفته تو اتاق لباسهاش رو عوض کنه هرچی منتظرشدن برنگشته،
در را هم
قفل کرده،داماد سراسیمه پشت در راه میره داره ازنگرانی و ناراحتی دیوونه میشه.
مامان بابای دختره پشت در داد میزنند:"مریم،دخترم در را بازکن،مریم
جان سالمی؟دخترم".
آخرش
داماد طاقت نمیاره باهرمصیبتی شده در رو میشکنه میرن تواطاق....
مریم
ناز مامان بابا مثل یه عروسکزیبا کف اتاق خوابیده،لباس
 سفید
قشنگ عروسیش با خون یکی شده،ولی رو لباش لبخنده!!!
همه مات و مبهوت دارن به این صحنه
نگاه می کنند.
کناردست مریم یه کاغذهست،یه کاغذ که با
خون یکی شده.
بابای مریم میره جلو،هنوزم چیزی رو که می بینه
باور نمیکنه،
بادستهائی لرزان کاغذ رابرمیداره،بازش میکنه ومی خونه::

((سلام عزیزم،دارم برات
نامه می نویسم،آخرین نامهء زندگیمو،آخه اینجا آخر خط زندگیمه.
کاش منو تولباسعروسی می دیدی،مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود!؟؟
 علی
جان دارم میرم.دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم.
می بینی علی: بازم تونستم باهات
حرف بزنم..
دیدی بهت گفتم باز هم با هم
حرف میزنیم.
ولی ای
کاش منم حرفای تو رو می شنیدم.
دارم میرم چون
قسم خوردم،تو هم خوردی،یادته؟؟گفتم،
یا
تو یا مرگتو هم گفتی،یادته؟؟علی تو اینجا نیستی،
منتولباس عروسم ولی تو کجائی؟؟
داماد قلبم توئی،چرا کنارم نمیای؟؟کاش بودی و می دیدی که مریمت
چطورداره
لباس عروسیشو با خون رگش رنگ میکنه/کاش بودی
 و می دیدی که مریمت تا آخرش رو حرفاش موند/علی،
مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت.
حالا که چشمام دارن سیاهی میرن،حالا که همه بدنم داره میلرزه،
همهء زند گیم مثل یه
سریال ازجلوی چشام میگذره.
روزی که نگاهم
تو نگاهت گره خورده،یادته؟؟روزی که دلامون لرزید،یادته؟؟روزای خوب عاشقیمون یادته؟
علی،من یادمه چطور بزرگترهامون،همونائی که همهء زندگیشون
 بودیم پا
رویقلب هر دومون گذاشتند.
یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد
 بیرون که اگه دوستش داری خودت
تنها برو سراغش.....
یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه
حق نداری اسمشو بیاری.
یادته اون روز چقدرگریه کردم؟تو اشکامو
پاک کردی وگفتی:
وقتی
گریه میکنی چشمات قشنگتر میشه!!!میگفتی که من بخندم.
علی
جان حالا بیا ببین چشمام به اندازهء کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم!؟
هنوز یادمه بابات فرستادت
شهر غریب که چشات
 توی چشمای
من نیفته،ولی نمی دونست که عشقت تو قلب
 منه نه
تو چشمام!روزی که بابام ما رواز شهر و دیار آواره کردچون
 من
دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پولی نداشت
،ولی نمیدونست آرزوهای
منتونگاهتو بود نه تو
دستات!دارم به قولم عمل میکنم.هنوزم رو حرفم هستم،
یا
تو یا مرگ!!!پامو ازاین اتق بذارم بیرون دیگه
مال
تو نیستم،دیگه تو روندارم..نمیتونم ببینم
 به جای دستای گرم تو،دستای
یخ زده ی یه غریبه ای تو دستام باشه.
همین جا تمومش میکنم،واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی گیرم!
وای علی،کاش بودی ومی دیدی که
رنگقرمزخون با رنگ سفید
 لباس
عروس چقدر به هم میان!!عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم،دلم برات خیلی تنگ شده،
می خوام ببینمت.دستم می لرزه،طرح چشمات پیشه رومه...))
پدر مریم نامهتو دستشه،کمرش شکست
،بالای سر جنازه
دختر قشنگش ایستاده و گریه میکنه
/سرشو برگردوند که به جمعیت بهت زده وداغدار پشت سرش
 بگه چه
خاکیتو سرش شده که توی چهارچوب در
 یه قامت آشنا می بینه!آره:پدر علی بود.اونم یه
نامهتو دستشه،
چشماش قرمزه،صورتش با
اشک یکی شده بود.
نگاه دو تا پدر بهم گره خورده که خیلی حرفا توش بود.
هردوسکوت کردند وبه هم
نگاه کردند،سکوتی که فریاد دردهاشون بود.
پدر علی هم اومده بود نامه پسرش رو به دست مریم برسونه..
اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود.
حالا همه چیز تمام شده بود وکتاب عشق
 "مریم و علی"
بسته شده...حالا دیگه دو تا قلب پشیمون
دو
پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغدیده از یه داماد نگون بخت!!!
ما بقی هرچی مونده
گذر زمانه و آینده وباز هم اشتباهاتی که فرصتی برای جبران پیدا نمی کنند................

+ نوشته شده در پنج شنبه 27 مهر 1396برچسب:عکس نوشته های عاشقانه, عکس عاشقانه, عکس نوشته, ساعت 11:26 توسط ☆شیما☆ |